کد مطلب:125050 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:324

غریب وطن


شمع دل در هوس سوختن انجمن است

بر لبم باز سخن مدحت حسن حسن است



از چه مدحش نكنم وز چه از او دم نزنم

وصف رخسار حسن مایه ی حسن سخن است



چاكر درگه او بوذر و سلمان و كمیل

عاشق جلوه ی او جان اویس قرن است



حجت الله و امام همه پیران طریق

سید جمله جوانان بهشت عدن است



اوست مظلوم به سان پدر مظلومش

چه بگویم ز غم او كه غریب وطن است



[ صفحه 186]



پاره جان نبی پاره شد آخر جگرش

این هم از كید عظیمی است كه از اهرمن است



كرد اشاره كه برو خواهر و آن طشت بیار

كه مرا خون دل اكنون به خدا در دهن است



لخته های جگر از حلق به دامن می ریخت

آری پرپر شدن لاله به روی چمن است



خواهر استاده و جان دادن او را می دید

این نه خواهر نه زن و نی به خدا صبر زن است



او همان شیر زنی بود كه در بزم یزید

همه گفتند كه قهر سخنش ریشه كن است



لیك تا طشت طلا دید بزد ناله و گفت

ای خدا این كه سر قاری قرآن من است



نعره زد كی پسر زانیه: یابن الطلقاء

بر لبش چوب مزن سوره ایمان من است



وای لبهای حسینم كه نبی می بوسید

من بمیرم كه كنون بوسه گه خیزرن است



دست خود برد و گریبان تحمل زد چاك

بعد او باد سیه هر چه دگر پیرهن است



دختر حیدر كرار و اسیری دیگر

نیست شادی دگر عالم همه بیت الحزن است

حجةالاسلام حامد معاونیان (حامد)